شلمانصر یکم (Shulmanu-asharidu) (پادشاهی ۱۲۶۳-۱۲۳۳ (پیش از میلاد)) پادشاه آشور بود. او جانشین پدرش اددنراری یکم بود . او چندین بار به جنگ با آرامیها در شمال میانرودان پرداخت و بخشهایی از کیلیکیه را به امپراتوری آشور چسباند. او همچنین در مرزهای کاپادوکیه آبادیهای آشوری پدید آورد. برپایه رخدادنگاری آشور او در نخستین سال پادشاهیش هشت کشور را در شمال غربی آشور به دست آورد . دژ آریننو را ویران نمود و خاکش را به توبره کشید و با خود به آشور آورد . در دومین سال پادشاهیششاتتوارا پادشاه هانیگالبات (میتانی) را به همراه همپیمانان هیتی و اهلامویش شکست داد . او بازمانده پادشاهی میتانی را به مانند بخشی از خاک آشور درآورد . او همچنین ادعاکرده است که ۱۴٬۴۰۰ دشمن دربند خود را از یک چشم کور نموده است. او از نخستین پادشاهان آشوری است که دشمنانش را بیشتر تبعید میکرد تا آنکه بکشد. او سراسر سرزمینهای میان تایته تا ایریدو را به دست آورد . او کاخهای آشور و نینوا را ساخت و نیایشگاه جهانی آشور را بازسازی نمود . او همچنین شهر نمرود را ساخت. پس از او پسرش توکولتینینورتای یکم به جانشینیش رسید.
سناخریب (۷۴۵ - ۶۸۱ پیش از میلاد) پادشاه آشور (۷۰۴ - ۶۸۱ پیش از میلاد) بود. سناخریب جانشین پدرش سارگن دوم شد. سناخریب هومبان-نیمهنا پادشاه عیلام را در جنگ هالوله (۶۹۱ پیش از میلاد)؛ شکست داد و بابل را (۶۸۹ پیش از میلاد)؛ تاراج کرد. اسرحدون در میان پسران سناخریب هواخواه دسته کاهنان و بازرگانان بود. پدرش وی را نامزد پادشاهی پس از خود نمود، ولی برادرانش کوشیدند وی را بیاعتبار کنند. پس پدرش او را به جایی در جنوب ترکیه کنونی راند ولی جایگاه جانشینیاش را از او نستاند. سناخریب در (ژانویه ۶۸۱ پیش از میلاد) کشته شد و مینماید که اسرحدون در مرگ پدر نقشی داشتهاست. اسرحدون (۶۸۱پیش از میلاد) پادشاه آشور شد. آشوربانیپالجانشین پدرش (۶۶۹ پیش از میلاد) اسرحدون شد.سناخریب سنخریب در جنگ بابل را (۶۸۹ ق. م.)؛ تاراج کرد.
دوران ۷۰۴ ق.م-۶۸۱ ق.م. مرگ ژانویه ۶۸۱ ق.م. پیش از اسرحدون پس از سارگن دوم دودمان آشوریان پدر سارگن دوم
اسرحدّون یا آسرحدّون (ریخت یونانی و توراتی:Esarhaddon یا Asarxaddon؛به اکدی:Aššur-aha-iddina ، معنا:آشور برادری به من داد .) پادشاه آشور میان سالهای ۶۸۱ تا ۶۶۹ (پیش از میلاد) بود. او کوچکترین پسر سنخریب پادشاه آشور و همسر دومش آرامیش شهبانو نقیعه بود. اسرحدون در میان پسران سنخریب هواخواه دسته کاهنان و بازرگانان بود. پدرش وی را نامزد پادشاهی پس از خود نمود،ولی برادرانش کوشیدند وی را بیاعتبار کنند . پس پدرش او را به جایی در جنوب ترکیه کنونی راند ولی جایگاه جانشینیش را از او نستاند . سنخریب در ژانویه ۶۸۱ (پیش از میلاد) کشته شد و مینماید که اسرحدون در مرگ پدر نقشی داشتهاست .[۱]پس از مرگ پدر اسرحدون به نینوا پایتخت آشور بازگشت . او در جنگ با برادران هماوردش در شش هفته پیروز شد و در بهار همان سال به پادشاهی دستیافت . برادرانش گریختند و پیروان آنها از دم تیغ اسرحدون گذشتند. اسرحدون در همان سال آغاز پادشاهی بابل را بازسازی کرد و اعتبار گذشته این شهر را بازگرداند. او در این شهر سازه شناختهشده به برج بابل را ساخت. در آشور هم دستور داد تا نیایشگاههای اشارا خدای آشور را نوسازی کنند. در ۶۷۹/۶۷۸ (پیش از میلاد) کیمریان به رهبری تئوشپا به مرزهای آشور تاختند و اسرحدون در جنگی درآسیای کوچک آنان را شکستداد . البته دستهای از کیمریان در سپاه آشور در جایگاه مزدوریخدمتمیکردند . مینماید که اسرحدون سرانجام از در آشتی با کیمریان درآمدهباشد. پس از آن وی چند لشکرکشی به جنوب شرقی آسیای کوچک نمود. همچنین صیدون به رهبری پادشاهش ابدیمیلکوتی بر آشور شورید ولی در ۶۷۷ (پیش از میلاد) شورش شکستخورد و پادشاه گردنزدهشد. میان سالهای ۶۷۶ تا ۶۷۴ (پیش از میلاد) کیمریان که با پادشاه اورارتو روسای دوم همپیمانشدهبودندفریجیه را تارومارکردند. این رویداد آشوریان را بیمناک نمود. در نزدیک سال ۶۷۶ (پیش از میلاد) سکاها به رهبری ایشپاکای برای جنگ با آشور با ماننا همپیمانشدند. این رویداد آشور را نگران ساخت و حتا ایشان در پی دادن شاهدختی آشوری به همسری پادشاه سکایان افتادند تا بلکه با این زناشویی سیاسی خطر را دور کنند. اسرحدون همچنین در جنگ با کیلیکیه پادشاه آن کشور ساندوآری را به بندکشید. در روزگار اسرحدون ماد باجگذار آشور بود. در این زمان (۶۷۶ پیش از زایش) مردمان ماد خاوری بر فرمانروایان گمارده آشور شوریدند و سه تن از این فرمانروایان را از سرزمینشان راندند . پس آشوریان به ایران لشکرکشیدند و از دشت کویر گذشتند و به پای دماوند(بیکنی) رسیدند . آشوریان در پدشخوار دو تن از بزرگان ایران به نامهای شیتیرپرنه(به معنای افتخار پیشینیان) و دیگری اپاردو را با کسان و دامهایشان به بند کشیدند . از آن پس فرمانروایان راندهشده به سرزمینهایشان بازگشتند و باجی سالیانه به آشور میپرداختند. میان سالهای ۶۷۴/۶۷۳ (پیش از میلاد) مردمان ماد به یاری سکاها که به سربازان آشوری میتاختند باز در برابر آشور پایداریکردند و از دادن باج خودداری نمودند. عیلام نیز آماده شورش بر آشوریان بود. بدین سان مردمان سرزمینهای میان خلیج فارس تا رود کورا در آستانه جدایی از آشور بودند. در این میان خشثریته از ایالت مادی کارکاشی در کنار دو رهبر دیگر ماد مامیتیارشو از مادای و دوساننی از ساپاردا رهبری شورش مادها بر آشوریان را آغاز کردند. اینان با پادشاهان سکا و ماننا همپیمانشدند. اینان دژهای آشوریان را در چند جبهه محاصرهکردند. تا ماه آوریل سال ۶۷۳ سراسر ماد مرکزی بر آشور شوریدهبود. در سوی دیگر پادشاهی آشور نیز فنیقیه دچار آشوب بود و دولت آشور در جنگ با مصر باستان بود. در درون آشور نیز بسیاری از بردگان و کشاورزان ناخرسند گریخته و به بخش جنگلی پشته ارمنستان پناهبردهبودند. اسرحدون به ناچار پیش از هرکاری بدانجا لشکرکشید تا گریختگان را باز به بندکشد. پس از آن در ۶۷۲ (پیش از میلاد)اسرحدون کوشید تا با خشتریتی از در آشتی درآید. او همچنین پیکهایی به سوی دیگر همپیمانان گسیلداشت و کوشید میانه آنها را به همبریزد. سرانجام ایشپاکای پادشاه سکا در نبرد با آشوریان کشتهشد و پسرش پارتاتوآ با آشور آشتی کرد و اسرحدون هم دختر خویش را برای استواری پیوند به همسری او داد. اینگونه با پیوستن سکاها به آشور خیزش شورشیان باناکامی رودرروشد. با این همه سه ایالت شورشی ماد توانستند به استقلال برسند و چیرگی آشور را در آن سامان از میان ببرند. خشثریته تا ۶۵۲ (پیش از میلاد) پادشاه ماد ماند. در ۶۷۱ (پیش از میلاد) اسرحدون به جنگ تاهارقا فرعون مصر رفت. بخشی از سپاهیانش در صور بر او شوریدند . اسرحدون با مانده سپاه به سوی جنوب رفت و آنگاه از صحرای سینا گذشت. او در تابستانممفیس را گرفت و تاهارقا به مصر بالا گریخت. اینچنین اسرحدون با غنیمتهای فراوانی که از تاراج شهرهای دلتای نیل به دست آوردهبود به آشور بازگشت. البته چندی پس از آن فرعون به سرزمینش بازگشت و مصر بر آشوریان شورید . اسرحدون سالار خود شانبوشو را به دره نیل فرستاد تا شورش را بخواباند. در ۶۶۹ پیش از زایش او خود راهی مصر شد ولی در راه در حران در پاییز همانسال به ناگاه مرد. پس از اسرحدون پسرانشآشوربانیپال پادشاه آشور و شاماششوماوکین پادشاه بابل گشتند. از اسرحدون سندهایی به زبان اکدی درباره رخدادهای زمان او به جای مانده که بخش بسیاری از آن با به همریختگی و نابودشدگی میباشد. در این سندها درباره مادها و درگیریهای این پادشاه با آنان نیز سخن به میانآمدهاست. بسیاری از این سندها دربردارنده پرسشهای اسرحدون از هاتف خدای شاماش درباره چاره گرفتاریها و نگرانیهای سیاسی اوست پانویساسرحدون دوران ۶۸۱ ق.م-۶۶۹ ق.م. مرگ ۶۶۹ ق.م. محل درگذشت حران پیش از آشور بانیپال پس از سنخریب دودمان آشوریان پدر سنخریب فرزندان آشور بانیپال
شاماش شوماوکین رسیدن به پادشاهی
کارنامه
بازماندهها
آشور یا آسور، نام سرزمین قدیمی است که در بخش وسطای رود دجله و کوهستانهای مجاور قرار داشته است و گرفته شده از آشور (ربالنوع) است و پایتخت آن نخست شهر آشور و سپس کالح و بعداً نینوا بوده است. آشوریها اصولاً از نژاد سامی هستند و زبان آنان با سایر زبانهای سامی، مانندِ عربی و غیره همریشه است. در تاریخ آمده است که سامیان به دنبال آب و علفزار از جنوب شبه جزیره عربستان به سوی شمال این شبه جزیره حرکت کردند و در شمال سکنی گزیدند. البته تاریخ دقیق این حرکت و نیز مدت زمان آن مشخص نیست، امّا آثار و شواهدی در دست است که نشان میدهند این تودههای متراکم در اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد به بینالنهرین رسیدند و دنباله آنان همچنان به صورت سیلی از جنوب به طرف شمال در حرکت بودند. پذیرش مسیحیت و تأسیس کلیسای شرق آشوریآشوریان ایران
آشوریها بسرعت شروع به ساخت شهرهای جدید کردند و بتدریج بر پیشرفت آنان در تمام زمینههای فرهنگی و نظامی افزوده شد. شهر آشور اولین پایگاه آشوریها محسوب میشود و توسعه قدرت آنان از همین شهر آغاز شد، به طوریکه امپراطوری «میانه آشور» را تأسیس کردند و گستره قدرت آشوریها در زمان فرمانروایی نیکولته نیتورتا (1207 ـ 1244ق. م) به منتهای اوج خود رسید و آشوریها حاکم مطلق سراسر بینالنهرین شدند.
پس از امپراطوری «میانه آشور» قدرت آشوریها رو به اضمحلال گذاشت، به طوریکه تا دو یا سه قرن بعد از امپراطوری «میانه آشور» توسط اقوام بیتمدن مورد دست درازی و غارت قرار گرفتند، تا اینکه به مرور به خودباوری رسیدند و جان دوباره گرفتند و درست در همین زمان بود که عظمت و شکوه گذشته شکوفا شد و تمدن بینالنهرین شکل گرفت.
ویل دورانت در تاریخ تمدن خود میگوید: حکومت آشور بنیپال که بر منطقه وسیع آشور، بابل، ارمنیه، سرزمین ماد، فلسطین، سوریه، فنیقیه، سومر، عیلام و مصر سایه انداخته بود، بدون تردید یکی از بزرگترین سازمانهای اداری بود که جهان مدیترانه یا خاور نزدیک تا آن زمان به خود دیده بود و تنها حمورابی و نخوطمس سوم بودند که قبل از آن بدینگونه دستگاه اداری، آن هم نه شبیه به آن، نزدیک شده بودند و تنها پس از آن، دستگاه اداری پارس پیش از حمله اسکندر بود که توانست با آن برابری کند.
سرانجام امپراطوری قدرتمند آشور در 612 ق.م با هجوم متحد مادها و بابلیان سقوط کرد و قدرت از نینوا به بابل منتقل شد. اما یک قرن نیز طول نکشید که بابل هم سقوط کرد و عصر حکومت یکی از بزرگترین امپراطوریهای جهان به سر رسید.
ورود آشوریها به ایران:
بر اساس شواهد و مدارک موجود، آشوریها، قرنها در ایران سکونت داشتهاند، لیکن نمیتوان تاریخ دقیق ورود آنان را به ایران مشخص کرد. چندین نمونه از اینگونه مهاجرتها به شرح زیر است:
تیگلات پلاسر اول (1015-1077 قم) در زمان سلطنتاش بر امپراطوری آشور چندین بار به سرزمین ماد مخصوصاً سرزمینهای اطراف دریاچه ارومیه لشکرکشی کرد و تعدادی از آشوریان را در آنجا سکنی داد.
همچنین از کتیبهای که از زمان سطنت سارگن دوم به دست آمده است، این مطلب درک میشود که بین سالهای 721-705 قم. گروههایی از آشوریها در فلات ایران و سرزمین ماد اسکان داده شدهاند. بر اساس همین کتیبه در این زمان در حدود دویستهزار آشوری در ناحیه آذربایجان فعلی ساکن شدهاند.
در زمان سناخریب، سرحدون و آشور بنیپال اسکان آشوریها در ایران ادامه داشت و در زمان سلطنت شاپور اول (خسرو انوشیروان) تعداد قابلتوجهی از آشوریهای ساکن در شهرهای روها (ارفه)، انطاکیه و نصیبین به ایران انتقال و در شهرهای توس، نیشابور و هرات اسکان داده شدند. خسرو پرویز نیز تعداد قابلتوجهی از آشوریهای سوریه و فلسطین را به ایران انتقال داد. پس از تصرف شهر (ارفه) به وسیله رومیها و آزار مسیحیان آشوری ساکن این منطقه، تعداد قابلتوجهی از آنان به نصیبین و سایر شهرهای ایران پناهنده شدند و مدرسه ارفه نیز که به وسیله رومیها تعطیل شده بود، به قلمرو ایران منتقل شد.
در زمان خلافت عمر ـ یکی از خلفای راشدین ـ همه آشوریهای شهر کوفه به جزایر و سواحل جنوبی خلیج فارس کوچانده شدند و بدین ترتیب تعداد قابلتوجهی از آشوریها در صفحات جنوبی ایران سکونت گزیدند.
آخرین موج مهاجرت آشوریها به ایران در قرن بیستم و در سالهای اولیه جنگ جهانی اول صورت گرفت و آن زمانی بود که عثمانیان پس از کشتار عظیم ارامنه و آشوریهای ترکیه، عشایر آشوری را با کسب اجازه از ولیعهد ایران به مناطق خوی، سلماس و ارومیه کوچانیدند.
بر اساس شواهد و مدارک به دست آمده از قبرها و کلیساهای تاریخی به طور کلی میتوان گفت که اسکان آشوریها در ایران با تاریخ این سرزمین عجین بوده است. واقعیت این است که آشوریها پس از سقوط امپراطوری در بینالنهرین، جزئی از ملت ایران شده و با مردم این سرزمین سرنوشت مشترک پیدا کردهاند.
آشوریها از بدو پیدایش مسیحیت بدین آیین گرویدهاند. اکثریت آنان در قرن اول تا سوم میلادی به این دین روی آوردند. روایات متعددی نیز در مورد نحوه و زمان مسیحی شدن آشوریها به طور دستهجمعی وجود دارد که مربوط به شهر ارفه یا ادسا که یکی از مراکز مهم سیاسی، مذهبی و علمی آشوریها بود، است. بنا به روایات آشوری، در زمان حیات مسیح، آبکار پنجم پادشاه دولت ارفه بود و از بیماری لاعلاج رنج میبرد، در همین زمان اخبار مربوط به معجزات شفابخش حضرت مسیح به گوش پادشاه رسید و به همین لحاظ پیک به جانب آن حضرت فرستاد و ایشان را دعوت کرد که به شهر او بیاید و ضمن آنکه به دور از آزار یهودیان به تبلیغ دین خود میپردازد، او را نیز شفا دهد. حضرت مسیح در پاسخ به پادشاه نوشت: من رسالتی از جانب خدا دارم که موعد اتمام آن فرارسیده است و با آنکه از تو سپاس دارم، اما نمیتوانم نزد تو بیایم، لیکن به جای خود یکی از پیروانم را به سوی تو خواهم فرستاد تا هم تو را شفا دهد و هم مردم شهر تو را به دین راستین هدایت کند. و بدین ترتیب در حدود سالهای اول میلادی یکی از رسولان به نام «ادی» یا تدئوس به ادسا اعزام شد و آبکار را شفا داد و بدین ترتیب اکثریت مردم شهر ارفه به دین مسیح گرویدند. و نخستین کلیسای شرق آشوری در شهر ارفه (رها یا ادسا) به وسیله این شخص تأسیس شد و آن را کلیسای شرق یا کلیسای پارسیان نام گذاشتند و قرنها به وسیله این کلیسا به تبلیغ دین مسیحیت و گسترش علوم و فنون همت گماشتند. ارفه از زمان تأسیس کلیسای مسیحیت فعالانه در امر گسترش مسیحیت شرکت کرد و اولین مدرسه تربیت مسیحیان و تحقیق در فلسفه مسیحیت و سایر علوم و فنون به نام مدرسه پارسیان در همین شهر شروع به کار کرد. مدرسه پارسیان همه ساله تعداد قابلتوجهی دانشمند تربیت میکرد و به اقصی نقاط ایران و سایر نقاط عالم جهت بشارت و موعظه مسیحیت، تأسیس مدارس، کلیساها، بیمارستانها و سایر مراکز علمی و مذهبی اعزام میکرد.
مدرسه ارفه به منزله پلی بود بین اعتقادات مسیحیان شرق و غرب و به وسیله این مرکز علمی بود که بین فلسفه یونان، روم و شرق رابطه ایجاد شد.
فرق مذهبی آشوریها
الف) کلیسای شرق آشوری
این کلیسا به نامهای دیگر مانند کلیسای یعقوبی و کلیسای نسطوری نیز شناخته میشود. این کلیسا مدعی است که بر اساس تعالیم مستقیم و سنت دست نخورده صدر مسیحیت تشکیل شده و در طول تاریخ بدون تغییر و تحول اساسی همچنان استقلال خود را در برابر کلیساهای خارج و مکاتب مختلف مسیحیت محفوظ داشته است. عمده پیروان این کلیسا آشوری هستند و در سراسر جهان پراکندهاند. بیشترین پیروان این کلیسا در عراق و سپس در امریکا، ایران، سوریه، لبنان، ترکیه، هند و ممالک اروپایی زندگی میکنند. این کلیسای سنتی از لحاظ اعتقادات و مراسم مذهبی، قرابت نزدیکی با کلیساهای ارتدوکس دارد. کلیسای شرق آشوری ایران که تابع مرکز جهانی این کلیساست، در حال حاضر زیر نظر مستقیم پاتریاریک، (عالیترین مقام مذهبی) اداره میشود. رهبر جهانی کلیسای شرق آشوری عالیجناب ماردنخای چهارم است و مرکز اصلی این کلیسا در تهران است. عبادت در این کلیسا به زبان آرامی است و سلسله مراتب کلیسایی مخصوص به خود را دارد و تابع واتیکان نیست و پاتریارک در رأس این کلیسا قرار دارد.
اصول اعتقادی این کلیسا به اختصار از این قرار است: ایمان به خدا، عیسی پسر خداست، ایمان به روحالقدس، گناهکار بودن انسان، کفاره شدن عیسی بر روی صلیب برای آمرزش انسان، مرگ و دفن عیسی، رستاخیز و صعود عیسی، بازگشت ثانوی عیسی، قیامت و داوری و اعتقاد به کتاب مقدس به عنوان کلام خدا.
ب) کلیسای کاتولیک (کلدانی آشوری)
این کلیسا پس از تشکیل کلیسای شرق آشوری تأسیس شد و اگرچه خود را در شمار کلیساهای سنتی و قدیمی قرار میدهد، اما از لحاظ برخی اعتقادات خاص مربوط به شخصیت حضرت مریم و تعبیرات مربوط به اقنوم و شخصیت حضرت مسیح با کلیسای شرق و مکتب ارتدکس اختلاف اساسی دارد. این کلیسا زیر نظر کلیسای واتیکان اداره میشود، ولی از لحاظ زبان کلیسا با کلیسای کاتولیک جهان متفاوت است، بدین معنی که مراسم مذهبی کلیسای آشوری به زبان آشوری است و از این بابت شباهت کلی با کلیسای شرق آشوری دارد.
کلیسای کاتولیک آشوری و کلدانی در میان آشوریان ایران حدود 13 هزار نفر پیرو دارد. رهبر کلیسای کاتولیک در ایران در حال حاضر جناب اسقف رمزی است. مرکز اصلی کلیسای کاتولیک آشوری در تهران قرار دارد.
اصول اعتقادی این کلیسا به اختصار از این قرار است: علاوه بر قبول داشتن کتاب مقدس به احادیث و روایات مقدسین نیز احترام میگذارند. اعتقاد به مراسم و آیینهای مقدس مانند تعمید و عشای مقدس، نزدیکترین فرد به خدا پس از عیسی حضرت مریم است. ایمان به این مطلب که عیسی پسر خداست و از مریم باکره متولد شده است و به خاطر گناه بشر مصلوب شده و مدفون شده و روز سوم زنده خواهد شد و بعد از چهل روز به آسمان صعود خواهد کرد. اعتقاد به روحالقدوس نیز از دیگر اعتقادات آنان است.
ج) کلیسای انجیلی آشوری
این کلیسا از فرق پروتستان است و در نیمه اول قرن 19میلادی توسط مبلغان مذهبی امریکایی در ایران تأسیس شد. این کلیسا تا چندی پیش تحت نظر اتحادیه کلیساهای پروتستان ایران اداره میشد، ولی در حال حاضر به صورت مستقل اداره میشود و مرکز آن نیز در تهران قرار دارد. کلیسای انجیلی تابع تشریفات خاص مذهبی کلیساهای شرق آشور و کاتولیک نیست. زبان کلیسا همان زبان محاوره آشوری است. کلیسای انجیلی آشوریان در ایران دارای یک انجمن، گروه جوانان، بانوان و گروههای کُر مذهبی است. این کلیسا در عرض سال برای کودکان کلاسهای دینی و زبان قومی برپا میکند.
د) کلیسای جماعت خدا یا برادران آشوری (پنطیکاستی)
این کلیسا از شعبههای کلیسای پروتستان است که ابتدا در امریکا پدید آمد و سپس توسط کشیش اندریوس اورشان که از آشوریان ایرانی مقیم امریکا بود، در سال 1910میلادی در ایران تأسیس شد.
تعداد اعضای این کلیسا در مقایسه با سه کلیسای فوقالذکر از همه کمتر است. وجه تمایز عمده این کلیسا با سایر کلیساهای فوقالذکر در این است که علامت و نشانه تعمید بر روحالقدس را تکلم به زبانهای آسمانی میداند (مطابق کتاب اعمال رسولان، باب دوم انجیل مقدس) در رأس کلیسا شبان قرار دارد که سمت کشیش دارد و مسئول اداره امور کلیساست.
وضعیت آشوریان در حال حاضر
طلوع انقلاب اسلامی ایران برای آشوریها نویدهای تازهای داشت. آنان مانند سایر گروههای نژادی و گروههای مذهبی رسمی از نعمت آزادی و حریت استفاده کرده، زبان و آداب و رسوم و مذهب و سنن قومی خود را که ضامن بقای قومیت آنان است، حفظ و حراست کردند و در میان افراد جامعه خود آزادانه اشاعه دادند. اصل سیزدهم قانون اساسی این آزادی را بوضوح و صراحت تمام برای اقلیتهای مذهبی ایران تضمین میکند. از این رو آشوریان نیز از امتیازات آن کمال استفاده را کردند.
تدریس زبان آشوری، یعنی آنچه در سراسر خاورمیانه منع شده و کشورهای همسایه آن را ممنوع میدانند، در مدارس اختصاصی آشوریان ایران مانعی ندارد. برپایی مراسم و آیینهای دینی و مذهبی در کلیساهای چهارگانه آشوری از مفاخر جامعه آشوری است. آیینهایی مانند انجام مراسم قربانی مقدس یا عشای ربانی برای کودکان و آموزش تعلیمات دینی در مدارس و کلیساهای آشوری با نظم و شکوه خاص برگزار میشود.
آشوریان دارای بیش از 90 کلیسای تاریخی باقی مانده از نخستین سالهای پذیرش مسیحیت هستند که هنوز در روستاهایی که برخی از آنها فاقد حتی یک خانواده آشوری هستند، حفظ و نگهداری میشوند و همه ساله نیز در آن مکانها مراسم خاص و باستانی برپا میشود. آنچه بیش از همه برای آشوریان ایران مایه مباهات است، این است که با وجود جمعیت اندک آنان در ایران که شاید به جمعیت یک شهر نیز نمیرسد، در مجلس شورای اسلامی داری یک نماینده هستند. در حال حاضر نماینده آشوریان کلدانی در مجلس شورای اسلامی آقای یوناتن بتکلیا هستند. این نماینده صاحب اختیاراتی همانند 290 نماینده دیگر مجلس است و این مسئله در خاورمیانه و کشورهای غربی که به وجود آزادی در کشورشان میبالند، کمنظیر است.
لازم به ذکر است که آشوریها نیز مانند سایر هموطنان خود در جهت همراهی و حمایت از مملکت اسلامی همواره کوشیدهاند، تا آنجا که در راه حفظ کیان کشور شهدایی را نیز تقدیم این مرز و بوم کردهاند