امپراطوری آشور میانه

دیدیم که در پایان دوره پادشاهی کهن، آشور، خراجگذار میتانی بود. تا اینکه سرانجام، اِریبا-اَدَد یکم پسر آشور-بِل-نینِشو به کمک هیتی ها استقلال خود را از میتانی بازپس می گیرد و دوره پادشاهی میانه، بطور رسمی آغاز می گردد. با روی کار آمدن پسرش آشور-اوبالیت یکم، تاریکی که از حدود 1.600 ق.م بر تاریخ آشور سایه افکنده بود، ناگهان کنار رفت. آمیزه ای از فشار فزاینده هیتی ها در شمال و جنگ داخلی در میان شاهان میتانی، سبب افول قدرت میتانی شد و آشور یک بار دیگر فرصت یافت تا در بازی قدرت میان دولت های نیرومند آن زمان - بابل، عیلام، هیتی، میتانی، و مصر، وارد شود و حتی توانست میتانی را، که خود آشور به مدت بیش از یک سده خراجگذار آن بود، مطیع خود سازد.

آغاز پادشاهی آشور اوبالیت یکم آغازی شد برای پیدایش آشور به عنوان یک امپراتوری قدرتمند.

آشور-اوبالیت یکم عنوان "شاه بزگ" و "شاه گیتی" را برای خود برگزید و خود را "برادر فرعون" خواند؛ که از روابط نزدیک او با مصر خبر می دهد. او همچنین، بمنظور تحکیم روابط با بابل، دختر خود را به عقد ازدواج بورنابوریاش دوّم، شاه بابل درآورد. نتیجه این ازدواج، کاراهارداش بود که پس از درگذشت پدرش، از آنجا که از سوی مادر، نوه آشور-اوبالیت یکم به شمار می رفت، در پی توطئه ای از سوی نیروی های مخالف آشور کشته شد.
آشور-اوبالیت یکم که این رخداد بر او گران آمده بود، در پی اقدامی تلافی جویانه، در جنگ داخلی در بابل مداخله کرد، نازی-بوگاش را که بر تخت نشسته بود به زیر کشید، و دیگر پسر بورنابوریاش دوّم را با عنوان کوریگالزو-ی دوّم (1.332 - 1.308 ق.م)، بر تخت پادشاهی بابل نشاند.

با روی کار آمدن اِنلیل-نیراری در آشور (1.328 - 1.318 ق.م)، کوریگالزو به آشور تاخت ولی این اقدام سرانجام به صلح انجامید.

آریک-دَن-ایلی (1.318 - 1.308 ق.م) - پسر اِنلیل-نیناری علیه اقوام ساکن کوه های زاگرس لشکرکشی کرد. شاه آشور به پادشاهی کوچکی به نام نیگیمتی در رشته کوه های خاور آربِلا (اِربیل کنونی) حمله برد و سپس، به ناحیه ای که ایاشوباگالاها - قبیله ای که بعد ها با بقایای کاسی ها در کوه ها متحد گردید - لشکر کشید.ید.
اَدَد-نیراری یکم که پسر آریک-دَن-ایلی بود، در توسعه پادشاهی آشور نقش مهمی داشت. در دوره پادشاهی او، آشور شروع به بازی کردن نقش بزرگی در تاریخ میان دو رود کرد.

او شمال میان دو رود را اشغال کرد. سپس به زاگرس مرکزی حمله برد و بقایای گوتیان و لولوبیان را فرومالید. اسناد بدست آمده از دوران او نشان می دهد که نازی-ماروتاش شاه کاسی بابل را در نبرد کار-ایشتار شکست داده است و در پی آن، مرز میان آشور و بابل، ناحیه آرمَن، در سرزمین آکارسالو (حلوان امروزی)، و در کوهها تا سرزمین لولوبیوم تعیین گردید. او همچنین به کارکمیش در 145 کیلومتری دریای مدیترانه حمله برد و آن سرزمین را تسخیر کرد.

شاتوآرا (1.320 - 1.300 ق.م) شاه میتانی که خراجگذار آشور بود، شورش کرد اما آشوریان پایتخت میتانی را تسخیر کردند و پیمان وفاداری میتانی با آشور تجدید گشت. در 1.280 ق.م، واساشاتا شاه بعدی میتانی (1.300 - 1.280 ق.م) نیز علیه آشور شورش کرد و در برابر آشور از هیتی کمک خواست. آشوریان این شورش را درهم شکستند و هَنیگالبات پایتخت میتانی را ویران ساخته، خانواده سلطنتی میتانی را به آشور بردند.

این پیروزی، اَدَدنیراری یکم را بر آن داشت تا همه میان دو رود را زیر پادشاهی اش متحد سازد. گرچه در جنگ علیه هیتی ها بخش های بزرگی از میان دو رود را از دست داد، اما در مقابل اقوام کوهنشین، از پادشاهیش دفاع کرد.

شَلمَنِسِر یکم پسر اَدَد-نیراری یکم نیز به نام خدا آشور، لشکرکشی های بسیاری علیه آرامیان که در شمال میان دو رود بودند انجام داد؛ نواحی شمالی آشور (ارمنستان) و کوهپایه های زاگرس را مطیع خود ساخت، و بخشی از کلیکیه را به امپراتوری آشور ضمیمه کرد و مستعمراتی را در مرزهای کلیکیه برقرار ساخت.

همچنین، او به یک لشکرکشی گسترده دست زد که نتیجه آن، شکست قطعی نیروهای دشمن بود که شامل نیروهای مزدور هیتی نیز می شد، و شاید این بزرگترین دستاورد او برای آشور بوده باشد؛ چرا که در آن توانست شاتوآرای دوّم شاه میتانی و متحد او هیتی را شکست دهد. با شکست شاتوآرای دوّم، پادشاهی میتانی برای همیشه سقوط کرد و یکی از ایالات آشور شد (1.270 ق.م).

همچنین او ادعا دارد که 14.400 تن از اسیران دشمن را از یک چشم کور کرده است. او کاخ های بسیاری در نینوا و آشور ساخت و "نیایشگاه جهانی" را در آشور بازسازی نمود و شهر نَمرود را بنا کرد.



خود شَلمَنسِر در کتیبه ای می گوید:



"شاتوآرا، پادشاه هانی، [و] سپاه هیتی و آهلامو همراه او را محاصره کردم. او گذرگاه ها و راه تأمین آب مرا قطع کرد. سپاه من بر اثر تشنگی و خستگی دلیرانه به درون صفوف سربازان آن ها پیشروی کرد و من با جدّیت جنگیدم و آن ها را شکست دادم. تعداد بیشماری را کشتم. از انبوهشان کاستم، و 14.400 تن از ان ها را برانداختم و زنده به اسارت گرفتم. 9 قلعه-ی نظامی و پایتختش را تسخیر کردم. سپاه هیتی و آهلامی، متحدینش را، مثل گوسفند سلاخی کردم".



او همچنین همچون پدرش، به کارکمیش واقع در سوریه حمله برد.

این فتوحات و فتوحات بعدی آشور، تهدیدی تقریباً دائمی، نه تنها برای قدرت های بزرگی چون مصر و هیتی، بلکه برای پایداری و ثبات بسیاری از پادشاهی های کوچک منطقه، از جمله اسرائیل و یهودیه نیز بود.
توکولتی-نینورتا-ی یکم پسر شَلمَنِسِر یکم نیز شاه توانایی بود. او جنگ های بی ریحمانه-ی زیادی برپا ساخت و مردم سرزمین های شکست خورده را بمنظور از میان بردن حس بیداری ملّی در آنها، از سرزمین هایشان اخراج می کرد.

او سوریه و ماری را تصرّف کرد و در جنگی میان آشور و بابل، کاشتیلیاش سوّم را شکست داد و آشوریان شهر بابل را تسخیر کردند (1.225 ق.م). کاشتیلیاش سوّم اسیر و به آشور تبعید شد.



خود توکولتی نینورتای یکم در کتیبه ای در این باره می گوید:



"با توکل به خدایان بزرگ، آشور، اِنلیل، و شَمَش، که پیشاپیش سپاه من در حرکت بودند، کاشتیلیاش، پادشاه بابل را، مجبور کردم نبرد را واگذار کند؛ سپاهیانش را درهم شکستم، و کاشتیلیاش، شاه کاسی را، اسیر کردم. مثل یک زیرپایی، بر گردنش پا گذاشتم. او را عریان کردم و کَت بسته به پیشگاه خدایم آشور بردم. سومر و اکّد را تا دورترین مرزهایش به زیر سلطه-ی خود درآوردم".



پس از آن، در پی شورشی در بابل که علیه اشغالگران به انجام رسیده بود، آشوریان نیایشگاه های آن شهر، از جمله نیایشگاه مردوک را مورد چپاول قرار دادند و شاه آشور، در بابل شهر جدید به نام کار-توکولتی-نینورتا ساخت. سپس یک حاکم دست نشانده را در بابل نشاند و خود به آشور بازگشت.

در سال 1.207 ق.م، در حالی که می توان گفت امپراتوری آشور در بالاترین درجه شکوه خود بود، توکولتی نینورتا-ی یکم، گرفتار شورشی شد که در رأس آن دو پسرش قرار داشتند. آنان او را در شهر جدیدش، کار-توکولتی-نینورتا محاصره کردند. و در حین محاصره، او به قتل رسید. بنابراین، او در شهری که خود فرمان ساخت آن را داده بود، کشته شد.

توکولتی نینورتای یکم، نفوذ آشور را تا آنسوی جنوب خاوری، آنچه که اکنون خلیج فارس نامیده می شود، و تا ارمنستان در شمال خاوری گسترش داد، اما پس از مرگش، امپراتوری آشور رو به زوال گام نهاد. آن گاه هرج و مرجی رخ داد، که تا پایان دوره پادشاهی میانه، ادامه یافت.

هرج و مرج در آشور

آشور در دوران پادشاهی آشور-نَدین-پال، بسیاری از قدرت خود را از دست داد. پس از او، آشور-نیناری سوّم، نوه توکولتی-نینورتای یکم و برادرزاده آشور-نَدین-پال به شاهی رسید. پدرش آشورنصیرپال و عمویش آشور-نَدین-پال در قتل توکولتی-نینورتای یکم دست داشتند. به نظر می رسد که خودش نیز با استفاده از فرصت بدست آمده از هرج و مرج پس از قتل توکولتی-نینورتای یکم، به تاج و تخت رسیده باشد و بنابراین غاصب تاج و تخت شناخته می شد.

سپس، اِنلیل-کودوری-اوسور، پسر دیگر توکولتی-نینورتای یکم، توانست تاج و تخت را از دست آشور-نیراری غاصب بازپس گیرد (1197 ق.م). اما طولی نکشید که تاج و تخت به دست غاصب دیگری افتاد. او، نینورتا-پال-اِکور، پسر ایلیا-ای-هَددَه، و از نوادگان اِریبا-اَدَد یکم بود. او تاج و تخت پادشاهی را با یک کودتا به دست آورد و 12 سال پادشاهی کرد (1.192 - 1.180 ق.م).

سپس، پسرش، آشوردان یکم شاه آشور شد (1.179ق.م). او از ناتوانی پادشاهی بابل سود جست و نواحی زابان بر کران زاب پایین، ایریاو و آکارسالو را از چنگ شاه بابل بیرون آورد (1.158 ق.م).

پس از او، پسرش نینورتا-توکولتی-آشور شاه شد؛ اما چندان نگذشت که تاج و تخت شاهی توسط برادرش موتاکّیل-نوسکو غصب شد ، و خود نینورتا-توکولتی-آشور مجبور شد که برای جلای وطن، به بابل که در آن زمان روابط خوبی با آن داشت، برود.

موتاکّیل-نوسکو نیز پس از مدت کوتاهی که تاج و تخت را از برادرش غصب کرد مرد، و تاج و تخت شاهی آشور به پسرش، آشور-رش-ایشی یکم رسید (1.332 - 1.316 ق.م) و پس از او، پسرش تیگلات-پیلصر یکم شاه شد (1.315 - 1.177 ق.م).

تیگلات-پیلصر یکم؛ یکی از بزرگترین فاتحان آشور بود. او قلمرو خود را در هر سه جبهه (شمال، باختر، جنوب) گسترش داد.

او در جبهه شمال علیه هیتی ها دست به تهاجماتی زد و در کلیکیه متصرفاتی دایر نمود.

تیگلات پیلصر یکم در جبهه باختر، علیه آرامیان به پا خاست، آن ها را از فرات دور ساخت و برخی از پایگاه های آن ها را تسخیر کرد. او در این عملیات جنگی موفق شد تا به رؤیای دیرینه-ی آشوریان در مورد دستیابی به سواحل مدیترانه تحقق ببخشد، و از بیبلوس، سیدو ن و دیگر شهرهای فنیقی خراج بگیرد.

شاه آشور در جبهه جنوب نیز با حمله به بابل وجهه زیادی به دست آورد اما در ظاهر از این حمله چیز زیادی به دست نیاورد.

تیگلات-پیلصر یکم، با موفقیت، مرزهای آشور را تا بزرگترین حد آن تا آن زمان، گسترش داد. او در کتیبه ای اعلام می دارد که:

«آشور و خدایان بزرگ، که پادشاهی مرا بزرگ ساخته اند و به من قدرت و توانایی اعطا کرده اند، فرمان دادند که محدوده-ی سرزمین آن ها را گسترش دهم، و جنگ افزار نیرومندشان را در اختیارم گذاشتند، نبرد غافلگیرانه؛ و من سرزمین ها، کوهستان ها، شهرها، و شاهزادگان، دشمنان آشور را، به زیر سلطه-ی خود آوردم؛ و بر قلمروشان دست یافتم. به سرزمین آشور زمین و به مردمانش، جمعیت افزودم. محدوده-ی سرزمینم را وسعت بخشیدم، و تمام سرزمین های آن ها را به زیر سلطه-ی خود درآوردم».



دوره تاریکی

با مرگ تیگلات-پیلصر یکم (1.077 ق.م)، دوّمین دوران تاریک میان دو رود آغاز می گردد. جانشینان او، که بسیار کم تر از او نیرو و شایستگی داشتند، نتوانستند یکپارچگی قلمرو گسترده-ی آشور را، که اقوام گوناگونی در آن سکونت داشتند، نگاه دارند. این بود که این سرزمین به سرعت کاهش یافت و سرزمین های تسخیر شده-ی خود را یکی پس از دیگری از دست داد؛ تا این که، در حدود شانزده دهه پس از مرگ تیگلات-پیلصر یکم، تمام آنچه از هسته مرکزی و همیشگی آشور به جا مانده بود، در حول و حوش شهر های آشور و نینوا قرار داشت.

در هنگامه این سال ها، خاور نزدیک گرفتار نابسامانی های داخلی، سیل، قحطی، و فقر و مشقت گسترده بود. در جبهه-ی سیاسی، با آرام گرفتن امپراتوری های آشور و بابل، آرامیان و دیگر اقوام نیمه کوچگر، توانستند دستاوردهای موقتی به دست آوردند. بی شک، گمان آنها بر این بود که روزگار آشور به عنوان قدرت بزرگ، به سر آمده و آنها بزودی آخرین بقایای ان را نیز کَنده و از آنِ خود خواهند ساخت. آن ها از کجا می دانستند که آشور، برخلاف سومر، میتانی، هیتی، و بسیاری دیگر از پادشاهی هایِ روزگار بزرگِ میان دو رود، برای همیشه در خاموشی و فراموشی فرونرفته است و برعکس، زمامداران آشور، در آستانه-ی برخورداری از نوزایی ملی گرایی و توسعه طلبی ای بودند، که خاور نزدیک را بطور عمیق دگرگون ساخت و در دل تمام اقوام آن، وحشت افکند.

در پی تیگلات-پیلصر یکم، دو پسرش اَشَرید-پال-اِکور (1.076 - 1.074 ق.م) و آشور-بعل-کالا به تخت نشستند و آنگاه پسر آشور-بعل-کالا، با عنوان اِریبا-اَدَد دوّم برای مدتی شاه شد (1.056 - 1.054 ق.م). او سرانجام توسط عمویش شَمشی-اَدَد چهارم از پادشاهی برکنار گردید.

دوران پادشاهی آشورنصیرپال یکم (1.040 - 1.032 ق.م)، دوران خشکسالی و جنگ با صحرانشینانی بود که از باختر آشور به آن سرزمین حمله می بردند.

پادشاهان بعدی آشور را که تا پایان دوره تاریکی در این سرزمین به پادشاهی پرداختند، تنها به نام می شناسیم:

شلمنصر دوّم (شولَنو-اَشَرِدو: 1.031 - 1.319 ق.م) - پسر آشورنصیرپال یکم.

آشور-نیراری چهارم (1.019 - 1.013 ق.م) - پسر شلمنصر دوّم.

آشور-رَبی دوّم (1.013 - 972 ق.م) - به ظاهر فرزند آشورنصیرپال یکم بود. او یکی از پادشاهان آشور است که سلطنت طولانی ای داشت؛ 41 سال

آشور-رِش-ایشی دوّم (972 - 967 ق.م) - دوران پادشاهی او دوره خاموشی سیاسی در آشور بود.

تیگلات-پیلصر دوّم (967 - 935 ق.م). پسر آشور-رِش-ایشی بود. دوران پادشاهی او دوره خاموشی سیاسی در آشور بود.

آشوردان دوّم (935 - 912 ق.م). پسر تیگلات-پیلصر دوّم بود. دوران پادشاهی او دوره خاموشی سیاسی در آشور بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد