اسرحدون


اسرحدون
Assarhaddon Berlin 012008.jpg
دوران۶۸۱ ق.م-۶۶۹ ق.م.
مرگ۶۶۹ ق.م.
محل درگذشتحران
پیش ازآشور بانیپال
پس ازسنخریب
دودمانآشوریان
پدرسنخریب
فرزندانآشور بانیپال
شاماش شوم‌اوکین

اسرحدّون یا آسرحدّون (ریخت یونانی و توراتی:Esarhaddon یا Asarxaddon؛به اکدی:Aššur-aha-iddina ، معنا:آشور برادری به من داد .) پادشاه آشور میان سال‌های ۶۸۱ تا ۶۶۹ (پیش از میلاد) بود.

او کوچک‌ترین پسر سنخریب پادشاه آشور و همسر دومش آرامیش شهبانو نقیعه بود.

 

 رسیدن به پادشاهی

اسرحدون در میان پسران سنخریب هواخواه دسته کاهنان و بازرگانان بود. پدرش وی را نامزد پادشاهی پس از خود نمود،ولی برادرانش کوشیدند وی را بی‌اعتبار کنند . پس پدرش او را به جایی در جنوب ترکیه کنونی راند ولی جایگاه جانشینیش را از او نستاند . سنخریب در ژانویه ۶۸۱ (پیش از میلاد) کشته شد و می‌نماید که اسرحدون در مرگ پدر نقشی داشته‌است .[۱]پس از مرگ پدر اسرحدون به نینوا پایتخت آشور بازگشت . او در جنگ با برادران هماوردش در شش هفته پیروز شد و در بهار همان سال به پادشاهی دست‌یافت . برادرانش گریختند و پیروان آنها از دم تیغ اسرحدون گذشتند.


 کارنامه

اسرحدون در همان سال آغاز پادشاهی بابل را بازسازی کرد و اعتبار گذشته این شهر را بازگرداند. او در این شهر سازه شناخته‌شده به برج بابل را ساخت. در آشور هم دستور داد تا نیایشگاه‌های اشارا خدای آشور را نوسازی کنند.

در ۶۷۹/۶۷۸ (پیش از میلاد) کیمریان به رهبری تئوشپا به مرزهای آشور تاختند و اسرحدون در جنگی درآسیای کوچک آنان را شکست‌داد . البته دسته‌ای از کیمریان در سپاه آشور در جایگاه مزدوریخدمت‌می‌کردند . می‌نماید که اسرحدون سرانجام از در آشتی با کیمریان درآمده‌باشد. پس از آن وی چند لشکرکشی به جنوب شرقی آسیای کوچک نمود.

همچنین صیدون به رهبری پادشاهش ابدی‌میلکوتی بر آشور شورید ولی در ۶۷۷ (پیش از میلاد) شورش شکست‌خورد و پادشاه گردن‌زده‌شد.

میان سال‌های ۶۷۶ تا ۶۷۴ (پیش از میلاد) کیمریان که با پادشاه اورارتو روسای دوم همپیمان‌شده‌بودندفریجیه را تارومارکردند. این رویداد آشوریان را بیمناک نمود.

در نزدیک سال ۶۷۶ (پیش از میلاد) سکاها به رهبری ایشپاکای برای جنگ با آشور با ماننا همپیمان‌شدند. این رویداد آشور را نگران ساخت و حتا ایشان در پی دادن شاهدختی آشوری به همسری پادشاه سکایان افتادند تا بلکه با این زناشویی سیاسی خطر را دور کنند.

اسرحدون همچنین در جنگ با کیلیکیه پادشاه آن کشور سان‌دوآری را به بندکشید.

در روزگار اسرحدون ماد باجگذار آشور بود. در این زمان (۶۷۶ پیش از زایش) مردمان ماد خاوری بر فرمانروایان گمارده آشور شوریدند و سه تن از این فرمانروایان را از سرزمینشان راندند . پس آشوریان به ایران لشکرکشیدند و از دشت کویر گذشتند و به پای دماوند(بیکنی) رسیدند . آشوریان در پدشخوار دو تن از بزرگان ایران به نام‌های شی‌تیرپرنه(به معنای افتخار پیشینیان) و دیگری اپاردو را با کسان و دام‌هایشان به بند کشیدند . از آن پس فرمانروایان رانده‌شده به سرزمین‌هایشان بازگشتند و باجی سالیانه به آشور می‌پرداختند.

میان سال‌های ۶۷۴/۶۷۳ (پیش از میلاد) مردمان ماد به یاری سکاها که به سربازان آشوری می‌تاختند باز در برابر آشور پایداری‌کردند و از دادن باج خودداری نمودند. عیلام نیز آماده شورش بر آشوریان بود. بدین سان مردمان سرزمین‌های میان خلیج فارس تا رود کورا در آستانه جدایی از آشور بودند. در این میان خشثریته از ایالت مادی کارکاشی در کنار دو رهبر دیگر ماد مامی‌تیارشو از مادای و دوساننی از ساپاردا رهبری شورش مادها بر آشوریان را آغاز کردند. اینان با پادشاهان سکا و ماننا همپیمان‌شدند. اینان دژهای آشوریان را در چند جبهه محاصره‌کردند. تا ماه آوریل سال ۶۷۳ سراسر ماد مرکزی بر آشور شوریده‌بود. در سوی دیگر پادشاهی آشور نیز فنیقیه دچار آشوب بود و دولت آشور در جنگ با مصر باستان بود. در درون آشور نیز بسیاری از بردگان و کشاورزان ناخرسند گریخته و به بخش جنگلی پشته ارمنستان پناه‌برده‌بودند. اسرحدون به ناچار پیش از هرکاری بدانجا لشکرکشید تا گریختگان را باز به بندکشد. پس از آن در ۶۷۲ (پیش از میلاد)اسرحدون کوشید تا با خشتریتی از در آشتی درآید. او همچنین پیک‌هایی به سوی دیگر همپیمانان گسیل‌داشت و کوشید میانه آنها را به هم‌بریزد.

سرانجام ایشپاکای پادشاه سکا در نبرد با آشوریان کشته‌شد و پسرش پارتاتوآ با آشور آشتی کرد و اسرحدون هم دختر خویش را برای استواری پیوند به همسری او داد. اینگونه با پیوستن سکاها به آشور خیزش شورشیان باناکامی رودرروشد. با این همه سه ایالت شورشی ماد توانستند به استقلال برسند و چیرگی آشور را در آن سامان از میان ببرند. خشثریته تا ۶۵۲ (پیش از میلاد) پادشاه ماد ماند.

در ۶۷۱ (پیش از میلاد) اسرحدون به جنگ تاهارقا فرعون مصر رفت. بخشی از سپاهیانش در صور بر او شوریدند . اسرحدون با مانده سپاه به سوی جنوب رفت و آنگاه از صحرای سینا گذشت. او در تابستانممفیس را گرفت و تاهارقا به مصر بالا گریخت. اینچنین اسرحدون با غنیمت‌های فراوانی که از تاراج شهرهای دلتای نیل به دست آورده‌بود به آشور بازگشت. البته چندی پس از آن فرعون به سرزمینش بازگشت و مصر بر آشوریان شورید . اسرحدون سالار خود شانبوشو را به دره نیل فرستاد تا شورش را بخواباند. در ۶۶۹ پیش از زایش او خود راهی مصر شد ولی در راه در حران در پاییز همان‌سال به ناگاه مرد. پس از اسرحدون پسرانشآشوربانیپال پادشاه آشور و شاماش‌شوم‌اوکین پادشاه بابل گشتند.

 بازمانده‌ها

از اسرحدون سندهایی به زبان اکدی درباره رخدادهای زمان او به جای مانده که بخش بسیاری از آن با به همریختگی و نابودشدگی می‌باشد. در این سندها درباره مادها و درگیری‌های این پادشاه با آنان نیز سخن به میان‌آمده‌است. بسیاری از این سندها دربردارنده پرسش‌های اسرحدون از هاتف خدای شاماش درباره چاره گرفتاری‌ها و نگرانی‌های سیاسی اوست پانویس

  1.  دیاکونوف کشنده وی را یکی از پسرانش یادکرده‌است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد